اندر احوالات ملینا
سلام ماهم دخترم تو این روزها جملات را قشنگ می گی و هر جا هم کم آوردی با اشاره بهموم می فهمونی.قبلاً که اسمتو رو کاغذ نوشتم و بهت نشون دادم و گفتم که این ملیناست یاد گرفتی و هر موقع می نوشتم می گفتی :ملینا بعد یه دست و هوووورا برا خودت می زدی و می گی آپرین(آفرین) .دیشب هم که این کارو کردم بعدش گفتم بیا خودت هم بنویس،گفتی من بلت (بلد) نیستم.الهی دخترم به موقعش یاد می گیری. قصه شنگول و منگول رو هم با کمک من می گی : یکی بود ،یکی نبود توی یه ده کوچیک سه تا بع بعی بود .به اسمای مانوگل.انگول حبه انگول یه روز که مامانش می خواست بره خرید بازار گفت بچه های من نه کوچولوهای من درو ...
نویسنده :
مامان
18:17